چطور قانون شیرِ فاسد به شما کمک میکند از شکایت کردن دست بردارید و ذهنتان را آزاد کنید؟

چطور قانون شیرِ فاسد به شما کمک میکند از شکایت کردن دست بردارید و ذهنتان را آزاد کنید؟
مهارت های روانی | وقتی نمیتوانید شرایط را عوض کنید، آیا میتوانید راهی بهتر برای ادامه دادن پیدا کنید؟
تصور کنید صبح یک روز شلوغ است، قهوهتان را آماده میکنید، اما شیر داخل یخچال گرم و کمی فاسد شده و بوی بدی گرفته.
کسی آن را بیرون گذاشته. حالا باید یا بدون شیر قهوه بنوشید یا برای خرید شیر یا نوشیدن قهوه در جایی دیگر، وقت تلف کنید و دیر به کار برسید.
شاید بیاهمیت بهنظر برسد، اما چنین اتفاقهایی میتوانند روز ما را بههم بریزند، مخصوصاً وقتی پشت سر هم رخ میدهند.
همینجا است که مفهومی ساده اما عمیق وارد میشود: قانون شیر فاسد.
این قانون ریشه در روانشناسی رفتاری دارد و به ما یاد میدهد چطور با پذیرش واقعیت، انرژیمان را صرف حل مسئله کنیم، نه شکایت.
در دنیایی که تغییر دادن دیگران اغلب ناممکن است، این قانون یک راهکار واقعگرایانه برای هوش هیجانی ارائه میدهد.
هفته گذشته برای نویسنده مقاله اصلی، پر از آشوب بود. شروع مدرسه بچهها، مهمانهایی از راه دور، کارگاه آموزشی بدون اسلاید آماده و در نهایت، همسر بیمار.
همسری که مثل چسبی خانواده را کنار هم نگه میدارد، حالا ناتوان بود و همین باعث شد هر مشکل، ده برابر بزرگتر بهنظر برسد.
در چنین شرایطی، وسوسه شکایت و گلهمندی طبیعی است؛ حتی شاید بخواهید دنیا را نفرین کنید یا با افسوسخوردن خودتان را در رنج غرق کنید.
اما درست در میانه این طوفان، نویسنده به یاد یکی از ابزارهای موردعلاقهاش در هوش هیجانی افتاد: قانون شیر فاسد. ابزاری ساده اما قدرتمند که کمک میکند از درجا زدن در گلِ واقعیت عبور کنید و به جلو حرکت کنید.
قانون شیر فاسد چیست؟
این مفهوم الهامگرفته از درمان رفتار عقلانی-هیجانی است؛ رویکردی در روانشناسی که توسط آلبرت الیس (Albert Ellis) پایهگذاری شده است. در یکی از مثالهای معروف این مکتب، زن و شوهری به نام ویکی و پیتر معرفی میشوند.
هر روز صبح، ویکی برای رفتن به محل کار قهوه درست میکند و اغلب فراموش میکند شیر را به یخچال برگرداند. وقتی پیتر از خواب بیدار میشود، با یک شیر گرم روبهرو میشود و عصبانی میشود. او این موضوع را نزد رواندرمانگرش مطرح میکند. درمانگر با او گفتگو میکند و در نهایت پیشنهاد میدهد: دو بسته شیر بخر.
ایده ساده است، اما تأثیرگذار:
اگر نمیتوانی شرایط را عوض کنی، راهی برای کنار آمدن با آن پیدا کن. پیتر نمیتواند ویکی را مجبور کند همیشه شیر را در یخچال بگذارد، اما میتواند یک راهحل جایگزین برای مشکل خودش بیابد.
قانون شیر فاسد در اصل به ما یادآوری میکند که بخش بزرگی از ناراحتیها و درگیریهای روزمره ما از تمرکز بر چیزهایی ناشی میشود که خارج از کنترلمان هستند.
وقتی دائم تلاش میکنیم دیگران را عوض کنیم یا اوضاع را بهزور مطابق خواسته خود درآوریم، انرژی ذهنی خود را میسوزانیم بدون آنکه نتیجهای بگیریم.
اما اگر بپذیریم که نمیتوانیم شرایط را تغییر دهیم، میتوانیم تمرکز خود را به چیزی معطوف کنیم که در کنترل ماست. و همین تغییر نگاه، پایه و اساس هوش هیجانی واقعی است.
در همان هفته پرتنش، اگر چه نویسنده مقاله انگیزه زیادی برای شکایت کردن داشت، اما هیچکدام از این گلهگذاریها قرار نبود چیزی را بهتر کند.
شکایت کردن فقط اضطراب را بیشتر میکرد؛ هم برای خودش، و هم برای اطرافیانش. در عوض، او تصمیم گرفت انرژیاش را بازتوزیع کند.
ابتدا تمرکز را روی مراقبت از همسرش گذاشت که حال جسمانی وخیمتری داشت. سپس، با یک بازبینی سریع، اولویتها را طبق فوریت و اهمیت مرتب کرد و تصمیم گرفت هر بار فقط روی یک کار تمرکز کند.
همین اقدام ساده، یعنی تقسیم انرژی به جای پراکندگی ذهنی، باعث شد احساس کنترل بیشتری داشته باشد. این احساس کنترل، در روانشناسی به عنوان یکی از مؤلفههای کلیدی «کاهش اضطراب» شناخته میشود.
وقتی فرد حس کند میتواند روی بخشی از موقعیت تأثیر بگذارد، حتی اگر بخشهای بزرگی از آن غیرقابلتغییر باشند، مغز وارد حالت مسئلهمحور میشود و پاسخهای اضطرابی کاهش مییابند.
یکی از ویژگیهای مهم قانون شیر فاسد این است که فرد را از وضعیت «قربانیِ شرایط بودن» بیرون میکشد. ما در بسیاری از لحظات دشوار زندگی، ناخودآگاه وارد حالت «خود ترحمی» میشویم؛ یعنی نوعی تمایل ذهنی برای غرق شدن در وضعیت و تأیید اینکه همه چیز علیه ماست. .
در مقابل، وقتی فرد بهجای شکایت، به راهحلهایی فکر میکند که در حیطه کنترل خودش هستند، مثل خریدن یک شیر اضافه برای صبحانه یا تقسیم وظایف خانه، کمکم ذهن به جایگاه «عامل» بازمیگردد؛ یعنی کسی که هنوز قدرت تصمیمگیری و اقدام دارد، هرچند محدود.





