روانشناسی اجتماعیروانشناسی سلامتمهارت های زندگی

چرا انسان‌ها به سمت زندگی تجملاتی می‌روند؟

چرا انسان‌ها به سمت زندگی تجملاتی می‌روند؟


چرا انسان اساساً، خواهان درآمد و مال و ثروت فراوان می‌شود تا به این پیامدهای نامطلوب دچار شود؟


پاسخ این پرسش به وضوح این است:

نوشته های مشابه

چون نمی‌خواهد به ضروریات زندگی قناعت و اکتفا ورزد و می‌خواهد زندگی متجملانه داشته باشد.

مهارت های روانی | انسان اگر از چهار امر ضروری و اجتناب‌ناپذیر زندگی، یعنی خوراک، پوشاک، سوخت و سرپناه، به حد ضرورت اکتفا می‌ورزید و در باب هیچ یک از این چهار امر ضروری، حتّا یک گام به سوی تجمل بر نمی‌داشت،

می‌توانست با زمانی در حدود سه ساعت کار در شبانه روز یا یک روز کار در هفته، درآمدی کسب کند که از عهدهٔ تامین آن ضروریات برآید.

و در این صورت، می‌توانست تقریبا سیزده ساعت از شبانه روز یا شش روز از هفته‌اش را در اختیار خود بگیرد و مصروف برآوردن نیازهای روانی و معنوی خود کند.

برآوردن نیازهای زیستی انسان که همان نیاز به خوراک، پوشاک، سوخت و سرپناه‌اند، در واقع بیش از سه ساعت کار در شبانه روز نمی‌طلبد.

اما، البته و صد البته به شرط اینکه فقط در پیِ برآوردنِ نیازهایِ زیستی‌مان باشیم، نه درصدد برآوردن خواسته‌های زیستی‌مان.

خواسته‌های زیستی بر خلاف نیازهای زیستی، حدِّ یقف ندارند، سیری نمی‌پذیرند و هر چه برآورده‌تر شوند مطالبه‌گرتر و خواهنده‌تر می‌شوند.

چرا انسان‌ها به سمت زندگی تجملاتی می‌روند؟

چرا انسان‌ها به سمت زندگی تجملاتی می‌روند؟


به تعبیر دیگر، صاحب‌نظران و متخصصان به سهولت تمام، می‌توانند تعیین کنند که آدمی دقیقا به چه مقدار خوراک، پوشاک، سوخت و سرپناه نیاز دارد تا از طول عمر طبیعی و از سلامت، نیرومندی و زیبایی جسمانی‌اش محروم نشود.

اما هیچ کس نمی‌تواند تعیین کند که آدمی چه مقدار از این چهار چیز را می‌خواهد، چون خواستن پایان‌ناپذیر است.

پایان‌ناپذیری خواستن هم به این معنا است که هر چه بیابی باز هم می‌خواهی و هم به این معنا که هر چه بیشتر بیابی بیشتر می‌خواهی.

و البته این روندِ در پیِ خواسته‌ها، و نه نیازهای زیستی رفتن، به محض اینکه آغاز شود، به برآورده شدن همان نیازهای زیستی نیز لطمه می‌زند و صدمه وارد می‌کند

و این بدین معنا است که در پی ارضای خواسته‌های زیستی رفتن، نه فقط از ارضا شدن نیازهای روانی و معنوی جلو می‌گیرد، بل مانع ارضا شدن نیازهای زیستی نیز می‌شود، چرا که خواسته‌ای که از حد نیاز در بگذرد، در خلاف جهت نیاز سیر خواهد کرد.

مثلا اگر بدن من در شبانه روز، به m گرم پروتئین و n کالری گرما نیاز داشته باشد و من 2m گرم پروتئین و 2n کالری گرما به آن برسانم، نباید تصور کنم که نیاز بدنم به پروتئین یا گرما را برآورده کرده‌ام و پروتئین یا گرمای افزوده‌ای نیز به آن داده‌ام.

بل باید بدانم که در بدنم دگرگونی هایی در خلاف جهت نیازها و و مصالح آن پدید آورده‌ام.


ولی مهمتر این است که دویدن در پی خواسته‌های زیستی و اکتفا نورزیدن به نیازهای زیستی، انسان را از برآورده شدن نیازهای روانی و معنوی‌اش باز می‌دارد.

یعنی زندگی متجملانه و فراتر از حد ضروریات زیستی، انسان را از نیل به ضروریات روانی و معنوی‌اش مانع می‌آید. زندگیِ به لحاظ زیستی متجملانه، بر روی ویرانه‌های روانی و معنوی بنا می‌شود و سر برمی‌آورد.

فقط با چوب حراج زدن بر استعدادهای روانی و معنوی می‌توان درآمد و پول لازم برای پی ریختن و برآوردن یک زندگی متجملانه را فراهم آورد.

چرا انسان‌ها به سمت زندگی تجملاتی می‌روند؟

مصطفی ملکیان

مهارت‌های روانی | mentalskills

«مهارت‌های روانی» پایگاهی جامع و صمیمی برای رشد و توسعه فردی و اجتماعی است.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

نوشته های مشابه

دکمه بازگشت به بالا