چگونه میل در انسان شکل می گیرد؟
چگونه میل در انسان شکل می گیرد؟
مهارت های روانی | انسان به دلیل اینکه سلولهای بدن برای تامین انرژی و حرکت به گلوکز و اکسیژن نیاز دارد, گرسنه میشود, تشنه میشود
و میل تشنگی و گرسنگی هم در او ایجاد میشود که این میل واقعی بوده و اگر بدن بدرستی کار کند انسان به اندازه و به موقع می خورد و می نوشد, اما وقتی ذهن درگیر افکار و گذشته و آینده باشد میل کاذب ایجاد می شود
و دیگر خوردن و نوشیدن به موقع و به اندازه و به جا نخواهد بود, در مورد میل جنسی هم باید گفت یک انرژی و غریزه فطری وجود دارد که اگر ذهن مشغول باشد و یا دچار ابهام و باورهای غلط باشد, میل کاذب ایجاد میشود و میل واقعی نیست,
برطرف شدن این میل تا زمانی که شناخت نباشد در اصل هرگز ارضا نخواهد شد.
چگونه میل در انسان شکل می گیرد؟
کسی بدون ارضا جنسی نمی میرد بر عکس میل به آب و غذا, در اصل این میل وجود دارد,
برای اینکه هورمونهای بدن به تعادل و کیفیت برای زندگی برسد و همچنین نیازهای اجتماعی مثل ادامه نسل, پیوند جویی و عشق را پوشش دهد, هیچ کس در دنیا با ارضا جسم هر گز به کیفیت و تعادل نرسیده و نخواهد رسید,
انسان فکر می کند, میل جنسی فقط میل جسم است, در حالیکه یک نیاز روحی و فطری ست برای ساخته شدن و تولد دوباره یک انسان, یک منبع تامین انرژیست برای این هدف, حالا اگر این انرژی در مسیر قرار بگیرد یک نیاز واقعی ست
و اگر اسیر باورهای غلط ذهن بشود و در اسارت ناخودآگاه روان که از گذشتگان, والدین و جامعه تغذیه شده و انتخاب ما نیستند, قرار بگیرد ما را به ناکجا آباد می برد,
این انرژی به هیچ عنوان نبایستی سرکوب و نادیده گرفته شود بلکه بایستی به زیبایی به آن نگاه کرد و آن را شناخت تا راه رهایی از ناخودآگاه روان که مثل زندانی انسان را حبس کرده و نود درصد رفتارهای آدمی را در کنترل خود دارد و بر ما وارد شده است را پیدا کرد.
این راه به تدریج اتفاق می افتد و تا زمانی که انسان در اسارت هست کافیست از امکاناتی که در این راه خدا در وجود انسان نهاده مثل ذهن استفاده درست انجام دهد,
یعنی از ابزاری به اسم ذهن استفاده کرد تا از اسارت ذهن رها شد, مثل تخیل, تصویرسازی های موجه به جای باورهای غلط و تصویرهای محرک نابجا که ذهن از اعتیاد خارج شود و این انرژی در مسیر عشق و شناخت خود به جریان بیفتد,
اصولا عشقی که انسان را درگیر می کند اگر به یک ساخت و خلقت نینجامد به هر نسبتی, هیچگاه انسان را راضی نخواهد کرد و رابطه و ازدواج هم با هدف همین صنعت در یک همراهی معنا پیدا می کند
و ابتدا خلقت و احیای خود و نهایتا ساخت یک انسان جدید و یک کودک در محیطی امن و شاد و سرشار از رضایت و عشق, تنها در این صورت است که عشق به مانند بالاترین هنر خود را نمایش خواهد داد
و به نظرم بهتر اینست که عشق را هم مثل یک فن و یک مهندسی قلمداد کرد تا هدف و نتیجه مشخص آن هر لحظه یاد آور آن باشد و انسان در مسیر گم نشود, مهندسی عشق انسانیت را به شکل اصیل خودش طراحی می کند و هدایت می کند.
و خدا بزرگترین خالق و طراح و ناظم عالم است و کوچکترین نقصی در او راه ندارد و انسان هم به نسبت خواست صادقانه خودش از این هنر و این مهندسی عشق برای خودش می تواند برخوردار شود.
عشق احساس نیست بلکه بالاترین مرتبه عقل است که محصولش خلق انسانیت از آدمیست.