فقر فضیلت نیست، حتی در المپیک…!
نوشته: زهرا کرمی
مهارت های روانی | المپیک 2024 پاریس هم به پایان رسید و به خاطرهها پیوست. خاطراتی گاه تلخ و گاه شیرین، گاهی هم بینظیر و کمیاب. مانند رکوردی که شکسته میشود یا قهرمانی جدید متولد و به دنیا معرفی میشود.
به عنوان مثال: ارشد ندیم، ورزشکار پاکستانیست که با پرتاب نیزه به مسافت 92.97 متر هم توانست پس از 40 سال برای پاکستان مدال طلا کسب کند و هم رکورد این ماده را جابجا کند.
در گزارش “ورزش سه” آمده است که پس از کسب مدال طلا توسط ارشد ندیم، جشن بزرگی در زادگاه او در پاکستان به راه افتاد؛ یک روستای فقیرنشین که هنوز با کمبود آب و برق مواجه است و او در یکی از خانههای گلی آن بزرگ شده و در مزارع گندم با استفاده از نیزههای دست ساز کار خود را آغاز کرده است. این را برادرش گفته و اضافه کرده است: «ندیم در ابتدا با استفاده از شاخههای درخت نیزههای دستساز میساخت و روی آنها نوکهای آهنی نصب میکرد. وضعیت ندیم زمانی بهبود یافت که او به شرکت برق محلی پیوست که امکانات ورزشی خاص خود را داشت.»
مادرش، ریاضی پروین، نیز درباره شرایط ارشد به رویترز گفته است: «او تا ماهها قبل از بازیهای المپیک پاریس با نیزههای غیراستاندارد تمرین میکرد و چند ماه قبل از المپیک بود که دولت پاکستان با درخواست او برای بهبود وضعیت موافقت کرد و سه نیزه مطابق با استانداردهای بینالمللی در اختیار او گذاشت.»
تا اینجا چنین اتفاقی بسیار شیرین و تحسینبرانگیز است و شدیدا بدرد کتابها و سخنرانیهای انگیزشی میخورد. ولی از جایی فکر آدم مشغول میشود و علامت سوالها پدیدار، که دیدگاههای نوشته شده در پایین این خبر را میخوانی. اینکه برخی مخاطبان از این فرصت برای سرزنش ورزشکاران المپیکی ایران استفاده کردهاند و این مدال را بر سر آنها کوبیدهاند، که بهجای غر زدن از بچهی مردم یاد بگیرید و…! اینها چند نمونه از اظهار نظرهاست:
«حالا بعضی ورزشکاران ایران هی بنالن، بگن امکانات نداریم. مهم هدف و ارادهی آدمه!!! بقیهش بهونهست!»
«دمش گرم. کارش بیسته. مثل بعضیا نیست که عملکرد ضعیفشون رو نبود امکانات عنوان میکنن.»
«اونوقت ایرانی های عزیز نداشتن امکانات رو بهونه میکنن و تمرکزشون رو میذارن روی گلهگذاری…!»
اینکه بخواهیم از هر فرصتی برای سرزنش دیگران استفاده کنیم، رویهایست که متاسفانه بسیار معمول است، ولی اینکه بخواهیم از فقر فضیلت بسازیم و دنبال ادله برای تأیید آن بگردیم، بنظرم یک رویهی ناصواب است که میتواند نتایج مخربی را بدنبال داشته باشد.
یک زمانی در دههی شصت از افتخارات بازیکنان ملی فوتبال این بود که با پای برهنه و از زمین خاکیهای جنوب شهر، به چنین جایگاهی رسیده بودند. در آن سالها شخصیت تأثیرگذار زندگی انسان ایرانی هم کسی مثل اوشین بود که در مرز بین مرگ و زندگی زیسته بود و در سالهای پیری توانسته بود به عافیت برسد و باصطلاح آبی زیر پوستش برود.
اما فوتبالیست امروزی از همان کودکی به آکادمی میرود و در نوجوانی طعم فوتبال حرفهای را میچشد و قصهی زندگی امثال پله و مارادونا برایش در حکم اسطورههای کهن هستند.
اینجا و در نقطهای که ما در سال 2024 ایستادهایم، دنیا از اسطورهها فاصله گرفته است. برای هر خواستهای یک نقشهی راه ترسیم شده است و با تمسک به آن، میتوان به تحقق خواستهها امیدوار بود.
در زمانهی فعلی کشورها با برنامهریزیهای بلندمدت و بهرهگیری از علم روز دنیا در مسیر توسعهیافتگی گام برمیدارند و در بزنگاههایی چون المپیک برخی دستاوردهای آنرا به نمایش میگذارند. بگذریم که برخی مجریان صدا و سیما با استناد به تعداد مدالهای المپیک، کشور ایران
ایران را توسعه یافتهتر از ترکیه، عربستان، امارات، قطر، دانمارک و… قلمداد میکنند!
اینکه کشوری مثل پاکستان با جمعیتی بالغ بر 240 میلیون نفر تازه پس از چهل سال و با این وضعیت رقتانگیز میتواند قهرمان طلایی به دنیا معرفی کند، اینکه ورزشکار صاحبناممان در کشوری با منابع عظیم ثروت، بقول خودش در دخمه تمرین میکند و…؛ اینها فضیلت نیستند و جای تحسین و تکریم هم ندارند.
ما در این کشورها بشدت نیازمند مدیران لایق، با دانش و دلسوز هستیم، که منابع را بدرستی و در جای خودشان صرف کنند و با تمسک به چشماندازهایی با رویکرد توسعه یافتگی، شهروندان را به جایگاهی محترمانه و آبرومندانه برسانند و ثمرهاش را نیز در آوردگاههایی چون المپیک به نظاره بنشینند.