فصل نهم: رهبری کردن به جای مدیریت
فصل نهم:
رهبری کردن به جای مدیریت
(صاحبان باشگاه، کنترل، محول سازی کارها به دیگران و تصمیم گیری)
صاحبان باشگاه:
داشتن اقتدار و به کار گرفتن کنترل، منوط به این است که صاحبان این ویژگیها از اعتماد به نفس لازم برخوردار باشند. بسیاری از افراد اصلاً اهمیتی به شخصیت رئیس، کارفرما و یا جو و فضایی که آنها در سازمان تحت امرشان ایجاد کرده اند، نمی دهند. صاحبان باشگاه باید واقع گرا باشند. بیشتر باشگاه ها دوست دارند اسمی از صاحبان قبلی نباشد.
کنترل:
تصور عمومی از من، یک آدم مستبد اقتدارگرای عاشق قدرت است. شاید تعجب کنید، اما دقیقاً همین طور است. من عطش خاصی به پیروزی دارم و وسواس عجیبی برای در اختیار داشتن کنترل کامل در من وجود دارد. من همیشه مراقب بودم که کسی کنترل من را بر امور به چالش نکشد. به همین خاطر هم بود که بازیکنانی را که به هر شکلی قصد زیر سوال بردن اقتدارم را داشتند، می فروختم.
محول سازی کارها به دیگران:
کنترل کارها و از طرف دیگر محول سازی کارها به دیگران دو روی یک سکه هستند. آن موقع کسی به من نگفته بود که کار کردن با دیگران و انجام امور با سپردنشان به دیگران، موثرترین شیوه انجام کارهاست.
تصمیم گیری:
همکاری موثر، حاصل توانایی تصمیم گیری افراد است. بعضیها قدرت تصمیم گیری دارند و بعضی نه. برخی افراد شخصیتشان به گونه ای است که اگر در جایگاه دوم قرار بگیرند، نسبت به جایگاه رهبری، عملکرد بهتری خواهند داشت. اگر من قرار بود نفر دوم باشم مطمئناً عملکرد مطلوبی نداشتم، چون رهبری در خون من است!
منبع: کتاب رهبری نوشته سرالکس فرگوسن است ترجمه هنگامه خدابنده این کتاب در ۱۳ فصل و ۳۷۶ صفحه به همت انتشارات الماس پارسیان در سال ۱۳۹۶ منتشر شده است.
تهیه و تنظیم مجید کرامتی مقدم (کانال مهارتهای روانی)
توضیح تکمیلی و نقد (مجید کرامتی مقدم):
در کشورمان هنوزم تعریف دقیقی از باشگاه نداریم، چرا که طبق استانداردهای دنیا بیشتر فعالیتها در شکل و شمایل تیمداری است تا باشگاه داری! با این وجود همان به اصطلاح باشگاه ها نیز بین دولتی یا خصوصی بودنشان و همینطور مالکان آنها حرف و حدیث است.
تک رشته ای بودن باشگاه ها، تیمداری فقط در لیگ بزرگسال، بی اهمیت بودن رده های سنی، عدم استقلال مالی و نداشتن درآمدزایی باعث شده که اغلب، میلیاردها تومان بدهی انباشته از سالهای قبل داشته باشند که هر سال نیز به آن مبالغ زیادی اضافه می شود.
نداشتن چارت دقیق و واقعی باعث می شود یا فضایی تک قطبی و دیکتاتوری در باشگاه ها حاکم باشد یا اینکه هر کسی ساز خود را می زند و غالبا موازی کاری دیده می شود.
افراد غیر متخصص و غیر ورزشی که با رانتهای سیاسی وارد این سازمانهای ورزشی می شوند از دلایل اصلی این بلبشوی مدیریتی هستند.
همین استعفاهای روزانه باشگاه های پرطرفدار نمونه بارز این رفت و آمدهای مشکوک در ورزش کشورند. مفهوم تفویض اختیار که تعریف پایه علم مدیریت است و از نشانه های یک رهبر کاریزماتیک به شمار می رود، متاسفانه در عمل به ندرت دیده می شود.
(تعریف عمومی و پایه علم مدیریت: هنر انجام کار با مردم و به وسیله مردم)
رقابت بر سر میز ریاست (مبارزه پنهانی و تخریب یکدیگر) به سقوط هر نهاد، جامعه و سازمان می انجامد که ورزش نیز از این ماجرا مستثنی نیست.
و اما به عنوان پیشنهاد؛
کاش به جای خرید بازیکنان خارجی، ساز و کاری فراهم می شد که مدیر خارجی استخدام می کردیم، چرا که مدیران چند شغله، ناموفق یا بازنشسته با مغزهای زنگ زده دردی از دردهای مدیریتی ما مخصوصاً در ورزش نمی کاهد.