عدم قطعیت و آینده ناگوار
عدم قطعیت و آینده ناگوار
مهارت های روانی | فرض کنید بیست و چند سالتان است و یکی از والدینتان بر اثر بیماری هانتینگتون فوت میکند. بیماری که باعث تباهی سلولهای عصبی میشود و افراد را در میانسالی به تدریج از پا در میآورد. این بیماری به صورت ژنتیکی منتقل میشود و اگر پدر یا مادرتان به آن مبتلا باشد به احتمال ۵۰٪ شما نیز به آن مبتلا خواهید شد. اما از آنجایی که نشانگان بیماری تا ۳۰ یا ۴۰ سالگی بروز نمیکند، شما باید این چند سال را در عدم قطعیت سر کنید.
اخیرا یک تست ژنتیکی ابداع شده است که میتواند مشخص کند آیا فرد حامل آن ژن خاص است یا خیر. در نتیجه شما میتوانید تست را انجام دهید و همین حالا بفهمید که وضعیت از چه قرار است. بد نیست بدانید که این بیماری قابل درمان نیست و اگر نتیجه تست مثبت باشد در میانسالی از دنیا خواهید رفت. شما چه میکنید؟ آیا تست را انجام خواهید داد؟ یا بهتر میبینید آن را بیپاسخ بگذارید؟
در یکی از آخرین پژوهشهایی که در این زمینه صورت گرفت، تعدادی از افرادی را که واقعا در این موقعیت قرار داشتند مورد بررسی قرار دادند. میزان افسردگی و سلامت روانی آنها در چهار مرحله اندازهگیری شد: پیش از باخبر شدن از نتایج تست، پس از باخبر شدن از نتایج، ۶ ماه بعد، و یک سال بعد. در بررسیای که بلافاصله بعد از اعلام نتایج صورت گرفت، همانطور که انتظار میرفت آنها که بدشانس بودند و نتایجشان مثبت بود درماندگی و پریشانی بسیار زیادی نشان دادند.
عدم قطعیت و آینده ناگوار
اما جالب این که در بررسی ۶ ماه بعد و یک سال بعد تمام تفاوتها از بین رفته بود و این دو گروه از هم قابل تشخیص نبودند! آنهایی که مبتلا بودند و آنهایی که نبودند بعد از شش ماه به یک اندازه از زندگی رضایت داشتند. به نظر میرسد که مبتلایان به بیماری به تدریج با موقعیت کنار آمده بودند و آن را به عنوان بخشی از زندگی پذیرفته بودند.
رویداد ناگوار اغلب سریعتر از آنچه تصور میشود تسکین پیدا میکند. پژوهشها نشان میدهد آنهایی که در حوادث رانندگی برای همیشه معلول میشوند خیلی سریع (کمتر از شش ماه) با موقعیت کنار میآیند و میزان رضایتشان از زندگی به همان حالت سابق باز میگردد.
اما خبر شوکه کننده مربوط به گروه سوم بود. آنهایی که تست را انجام نداده بودند و نمیخواستند از نتایج با خبر شوند. این افراد در شروع پژوهش مثل دو گروه دیگر بودند. اما با گذشت زمان وضع رو به وخامت گذاشت، طوری که بعد از گذشت یک سال آنها به طور معناداری افسرده شده بودند و سلامت روانیشان به خطر افتاده بود.
به بیان دیگر افرادی که ۱۰۰٪ مطمئن بودند که به بیماری مبتلا میشوند و در اثر آن خواهند مُرد از گروهی که با شانس ۵۰٪ درصدی برای داشتن سلامت کامل مواجه بود شادتر زندگی میکردند. فقط به این خاطر که آنها از آینده مطمئن شده بودند. اما افراد این گروه که تصمیم گرفته بودند تمام این سالها را با شک و تردید زندگی کنند هرگز فرصتی پیدا نمیکردند تا با واقعیت مواجه شوند، و آن را به مرور زمان برای خود تبیین کنند و به آن در راستای روایتشان از زندگی معنا دهند.
بنابراین هرگز تصور نکنید به تعویق انداختن خبر بد برای خودتان یا دیگران میتواند مفید باشد. و تلاش کنید به هر ترتیبی هست از عدم قطعیت درباره اطلاعات ناگوار خارج شوید.